تاریخچه تخت سلیمان
تاریخچه تخت سلیمان
مجموعه آثار باستانی تخت سلیمان با 12هكتار مساحت یكی از محوطههای تاریخی مهم كشور محسوب میگردد. در این منطقه نشانهها و بقایای استقرار از هزاره اول ق.م تا قرن 11 هجری قمری ملاحظه میشود؛ اما اوج شكوه و آبادانی تخت سلیمان مربوط به دوره ساسانی میباشد كه ساختمان آتشكده آذرگشنسب در آنجا احداث و به عنوان مهمترین معبد مورد احترام ایرانیان زرتشتی در زمان ساسانیان نقش بسیار تعیین كنندهای در حیات سیاسی- اجتماعی حكومت مذكور ایفا مینماید و آتش جاویدان آن به مدت هفت قرن نماد اقتدار آئین زرتشت محسوب میشده است.
آتشكده ساسانی آذرگشنسب كه محل آن از زمان حكومت ایلخانیان به بعد به تختسلیمان موسوم میگردد وسیعترین تأسیسات مذهبی و اجتماعی دوره ساسانی است كه تاكنون شناسایی و از زیر خاك بیرون آورده شده است. بقایای آثار معماری این مجموعه متعلق به یكی از بزرگترین نمادهای مذهبی، سیاسی و فرهنگی اواخر دوره ساسانی در قرن 6 میلادی بهشمار میآید.
بعد از زوال حكومت ساسانی و پذیرش دین مبین اسلام توسط ایرانیان، این مجموعه عظیم كه در جنگهای ایران و روم در زمان خسرو پرویز در سال 624 میلادی به شدت آسیب دیده بود، دیگر رمق تجدیدحیات نیافت اما تا قرن 4 هـ .ق تعداد اندكی از معتقدان آئین باستانی ایران در این محل اسكان داشته و آتشكده نیز در مقیاس كوچكتری مورد استفاده بوده تا اینكه در زمان حكومت آباقاخان مغول با انجام تعمیرات وسیع و چشمگیر و احداث بناهای جدید مجدداً از این مكان مدتی به عنوان پایتخت باستانی و تفرجگاه استفاده میشود. بعداً نیز محل مذكور توسط عامه مردم به صورت شهركی كم اهمیت با مشاغل متنوع تا قرن 11 هجری قمری ادامه حیات میدهد.
در كتب مورخین و جغرافی نویسان قرون اولیه اسلامی و دورههای بعدی، از این مجموعه برخی اوقات تحت عناوین مختلف نام برده شده، بهطوریکه قبل از اسلام در زبان پهلوی گنزك (Ganzak) یا گنجه، به گفته تئومانیس گنزکه و به قول فردوسی گنجک نامیده میشده، رومیان آن را کزنا یا گزكا (Gazka) و اعراب شیز (Shiz) میگفتند. در زمان ایلخانان بدان ستوریق یا سقورلیق گفته شده، اما كلمه تخت سلیمان از اسامی متأخر مجموعه است كه عامه مردم به علت عدم اطلاع از عملكرد اصلی و زمان ساخت آن، با توجه به احادیث و روایت مذهبی در مورد اقتدار حضرت سلیمان (ع)، این امكان را بدان منسوب داشته و به همین جهت محل یادشده برای مردم منطقه مقدس بوده و مردم خود را موظف به حفاظت و مراقبت از این محل میدانستند.
از اوایل قرن 19میلادی به بعد مستشرقین از تختسلیمان بازدید میکنند بهطوریکه سر روبرت كرپورتر (Sir Robert Ker Porter) كه كاشف این محل شناخته میشود، در اوت ١٨١٩ در راه بازگشت از غار كرفتو در حالی كه دره ساروق را سوار بر اسب بالا میرفت، به این دو مكان رسید و به توصیف آنها پرداخت. در سال ١٨٣١ كلنل دبلیو، مونتیت (W.Monteith) از دره مرتفع بازدید كرد و تشخیص داد كه هر دو تپه بلند و عجیب، ساختار زمینشناسی مشابهی دارند و از انباشت رسوبات آهكی چشمههای تشكیل دهنده دریاچه، ساخته شدهاند؛ در سال ۱۸۳۸ نیز سر هنرى راولینسون (Sir Henry Rawlinson) پس از بازدید از محل، توصیف دقیقى از آنجا عرضه داشت. در سال 1937 عكسهاى هوایى دقیق و روشنى كه اریش شمیدت (Erich Friedrich Schmidt) از این محل تهیه كرد و در كتاب (پرواز بر فراز شهرهاى باستانى ایران 87- ۸9) منتشر ساخت نقش مهمی در شناخت بیشتر تخت سلیمان ایفا نمود. آندره گدار (André Godard) نیز در نوشتههاى خود این مجموعه مذهبى را مورد توجه و دقت قرار داده است؛ در نهایت از سال 1959 میلادی (1337 شمسی) مجموعه، توسط یک هیأت مشترک سوئدی- آلمانی- ایرانی به سرپرستی هانس هنینگ فون دراوستن (Hans Henning von der osten) باستانشناس سوئدی و ردولف ناومان (Rudolf Naumann) باستانشناس آلمانی به مدت 20 سال مورد كاوش علمی قرار گرفت.
بعد از انقلاب اسلامی، با تعطیلی عملیات پژوهشی، فقط حفاظتهای ضروری حسب مورد در محل به عمل میآمد تا اینكه به لحاظ اهمیت تاریخی- فرهنگی بقایای آثار مجموعه و خطراتی كه موجودیت آثار را تهدید مینمود، در سال 1372 شمسی این مكان به عنوان یكی از 10 پروژه بزرگ تاریخی- فرهنگی كشور انتخاب و توسط سازمان میراث فرهنگی عملیات و ساماندهی (حفظ و احیاء معرفی و پژوهش) بوسیله كارشناسان سازمان بهطور جدی در آن آغاز گردید. سرانجام در سال 1380 موضوع ثبت جهانی محوطه تخت سلیمان مطرح و بعد از تهیه و ارسال مدارک مورد نیاز جهت تشکیل پرونده ثبتی و سه مرحله بازدید کارشناسان فنی یونسکو از مجموعه، در تیرماه 1382 (جولای 2003)، این یادمان تاریخی به عنوان اولین اثر بعد از انقلاب و چهارمین اثر باستانی کشور بعد از تخت جمشید، چغازنبیل و میدان نقش جهان، در فهرست میراث جهانی به ثبت رسید.
دریاچه منحصر بهفرد و اعجابانگیز تخت سلیمان که شاید یکی از عوامل اصلی استقرار در دورههای مختلف تاریخی در این منطقه است، ازدیدگاههای مختلفی همچون: زمینشناسی، باستانشناسی، اسطورهای، مذهبی و... قابل بحث میباشد.
دریاچه فیروزهفام یا چشمه آرتزین بزرگ و همیشه جوشان تخت سلیمان یکی از علتهای آبادانی این مجموعه باستانی و روستای مجاور آن است. این دریاچه سحرآمیز به طول 120 و عرض 80 متر به شکل یک بیضی نامنظم در مرکز محوطه تاریخی تخت سلیمان واقع است.
عمق دریاچه در قسمت لبه بین 40 تا 45 متر در برخی قسمتها 50 متر و با طی مسافتی در حدود 10 تا 15 متر با یک شیب 45 الی 70 درجه وارد عمق 70 تا 75 و در برخی قسمتها 80 تا 85 متری میشود و در یک نقطه تقریباً سمت شمالشرقی دریاچه، حدود 112 متر تخمین زده شده است و گودترین نقطه، احتمالاً حفرهای است با قطری در حدود 2 متر که آب دریاچه در خلاف جهت عقربه ساعت از آن فوران میکند. سرریز آب دریاچه در حال حاضر به وسیله دو جوی شمالی و جنوبی از محوطه داخلی به خارج و برای آبیاری زمینهای زراعی جریان دارد که دبی یا خروجی آن براساس گزارشات ثبت شده در سال 1959 میلادی- توسط گروه باستانشناسی آلمانی- حدود 90 تا 100 لیتر در ثانیه بوده که جوی جنوبی 56 لیتر و جوی شمالی 44 لیتر آب در ثانیه انتقال میدهد.
حرارت آب دریاچه در سطح همیشه یکنواخت و حتی در روزهای خنک و پر باد همواره 21 درجه است، البته حرارات آب چشمه دریاچه، که از عمق 112 متری زمین میجوشد، مطمئناً باید خیلی بالا باشد و شاید با چشمههای آبگرم پيرامون كوه زندان- که در 3 كيلومتری غرب محوطه تخت سلیمان قرار دارد- بتوان آن را مقایسه کرد.
دریاچه در تابستان برکهای خنک و در زمستان با بخار ملایمی که از سطح باز و آزادش بلند میشود خود را از چشمانداز یخزده و برف گرفته متمایز میسازد. نمای این دریاچه طبیعی و تاریخی، در بامدادان و هنگام غروب آفتاب که گاهی دارای سکون و زمانی دارای امواج ملایم است بسیار دلفریب و زیباست؛ بهویژه زمانی که بازتاب تصویر دیوارهای مخروبه بناهای محوطه مقدس را در خود مینمایاند.
آب دریاچه قابل شرب نبوده و به دلیل حضور درصد بالایی از یون عناصر سخت شامل: منیزیم، پتاسیم، هیدروسولفید، سدیم، سولفات، کلر و کلسیم در جدول درجهبندی سختی عناصر، بالاتر از آب آشامیدنی نرمال قرار میگیرد و ممکن است باعث ناراحتی معده و روده شود. در روی سطح آب و یا داخل آن اثری از حیات موجود زنده تشخیص داده نمیشود.
از دریاچه تخت سلیمان در قرن چهارم میلادی نامبرده شده است. در صومعه واتوپدی در آتوس دستنویسی حفظ میشود که در آن از یک افسانه ریشه گرفته از ارمنستان گزارش شده است. ابودلف مسعر بن مهلهل خزرجی نیز در قرن دهم میلادی از این افسانه یاد میکند. براساس این افسانه هرمز پادشاه ایران فرستادهای را با روغن مقدس و کندر به بیتاللحم میفرستد. چون پیشگویان و ستارهشناسان با تعبیر و تفسیر ستارگان به او خبر تولد بچهای را میدهند که معجزه میکند و برای تغییر و تحول جهان تصمیماتی اتخاذ مینماید. فرستاده سفرش را با ستارگان تطبیق میدهد و این سفر هفت ماه طول میکشد او بچه را در غاری پیدا میکند و آنچه را که پادشاهش هدیه کرده است برای بچه میبرد. مریم مادر بچه بهمنظور تشکر کیسهای از خاک مقدس پر میکند و به او میدهد تا آن را با خود به ایران ببرد. هنگامی که فرستاده به نزدیک محل تولد زرتشت میرسد ضعف بر او غلبه میکند و به ناچار خود را با آخرین نیرو به دریاچه معجزه دهنده میرساند. در آنجا کیسه را دفن کرده و در میگذرد. هرمز سه سال در انتظار فرستاده مفقودش میماند، پارسیان معتقدند که وقتی خبر به پادشاه رسید یکی از مردان مورد اعتماد را خواست و به او گفت: به مکانی که دوست ما مرده است برو و در جایی که کیسه خاک مدفون است آتشکدهای بساز. آن مرد گفت: آن مکان را چگونه بشناسم؟ شاه گفت: چون بدانجا بروی محل آن بر تو پوشیده نخواهد ماند. وی به آنجا رسید و سرگردان شد و نمیدانست چه بکند؟ چون شب شد و تاریکی آنجا را فرا گرفت روشنایی عظیمی در نزدیکی آن مکان مشاهده نمود آنگاه دانست که آنجا همان محل مورد نظر است سپس بدانسو رفت و به دور روشنایی خطی کشید و خوابید. روز بعد بقایای جسد فرستاده را مییابد و تمام موضوع را به پادشاهش گزارش مینماید. شاه پس از اطلاع از این واقعه، در این محل آتشکده بزرگی بنا میکند که همان آتشکده شیز است.
درباره دریاچه گفته میشود که هر هزار سال یکبار باید باکرهای در آن استحمام کند و با قدرت زرتشت پسری به دنیا آورد که موبد موبدان شود.
این حصار دایره شكل مربوط به دوره ساسانی میباشد كه دارای 38 برج و بارو به طول 1120 متر است. به عنوان حصار دفاعی و حفاظتی، مجموعه آتشكده آذرگشنسب و دیگر آثار معماری، محوطه را در بر گرفته است. دیوار حصار در بلندترین قسمت 18 متر ارتفاع دارد و بین 3/5 تا 4 متر عرض آن میباشد. در حالت كلی طرح دایرهوار كه به عنوان حصار برای شهرها و مكانهای باستانی مختلف در دورههای متفاوت تاریخی ایجاد میشده، سابقهای بس قدیمی دارد؛ چنانچه از زمان پارتها به چهار شهری كه دارای چنین نقشهای است بر میخوریم مرو، تیسفون، الحضر، آتشکده آذرگشنسب در تختسلیمان (شیز). مصالح به كار رفته برای ساخت جداره اصلی دیوار از لاشه سنگ با ملات گچ نیمپخت نیمكوب و در بخش نمای خارجی آن از تخته سنگهای پاکتراش استفاده شده است.
باید توجه داشت كه طرح مدور برج و باروی حصار محیطی مجموعه تختسلیمان و سكوی رسوبی مرتفع محوطه كه تأسیسات آتشكده و سایر ابنیه موجود روی آن قرار دارند قطعاً از فرم بیضی شكل دریاچه طبیعی همیشه جوشان مركز مجموعه تبعیت نموده و بوجود آمدهاند.
- مشخصات برج و باروی حصار محیطی
دیوار حصار محیطی تخت سلیمان با استفاده از قلوه و لاشه سنگ و ملات گچ نیمپخت نیمكوب احداث و جبهه خارجی آن دارای پوسته نماكاری از سنگهای بزرگ تراشدار و بصورت «كله و راسته» بوده كه چهره زیبایی داشته است.
متأسفانه بر اثر گذشت زمان و دخالتهای انسانی و تأثیر عوامل جوی صدمات زیادی بویژه به برج و باروی حصار محیطی وارده شده است، بطوریكه برخی از قسمتهای آن بكلی منهدم و در اكثر نقاط، باقیمانده سنگهای تراشدار نمای خارجی، فرو افتاده و تنها در جبهه جنوبی حصار محیطی، نمای خارجی سه باروی 5,2,1 و سردر ورودی دروازه جنوبشرقی نسبتاً سالم بجای مانده است. در نمای خارجی بخشهایی از برج و بارو، مقداركمی از سنگهای تراشدار روی كار، بر روی برخی از برجها و باروها باقی مانده است.
- دروازههای ساسانی و ایلخانی
حصار محیطی دارای دو دروازه بزرگ ورودی در دو ضلع جنوبشرقی و شمالی متعلق به دوره ساسانی میباشد. دروازه جنوبشرقی نسبتاً سالم بوده اما دروازه شمالی بشدت آسیب دیده است. از نظر شكل و مشخصات فنی و معماری دروازه شمالی با اندكی تفاوت مشابه دروازه جنوبشرقی میباشد كه در وضعیت سالمی باقی مانده است.
در دوره ایلخانی در امتداد محور اصلی محوطه، دروازه جدیدی با بریدن حصار محیطی ایجاد شد که در حال حاضر نیز ورودی مجموعه از این دروازه میباشد.
آتشكدهها به عنوان محل تقدس آتش از قدیمترین ایام در نزد ایرانیان مكانی مقدس به حساب میآمدهاند چنانكه پیش از ساسانیان در زمان مادها و هخامنشیان بیشتر در فضای آزاد و روی سكوهای بلند آتش را مشتعل مینمودند. قدیمیترین آتشكده با پلان نیم چلیپا در تپه نوشی جان همدان مربوط به هزاره اول ق.م لایه I دیده شده كه با خشت خام ساخته شده و ساختمان آن دارای پنجرههای كور میباشد.
در دوره هخامنشی آتش را معمولا در فضای باز تقدیس میكردند اما احتمالاً در برخی موارد در یك فضای بسته و روی آتشدان آتش را روشن نگاه میداشتند كه فقط روحانیون میتوانستند به آن دسترسی پیدا كنند؛ پس از تدوین و تنظیم شرایع مذهب زرتشت در قرن 4 میلادی كه باعث پیشرفت و توسعه این آئین بود و بنا بر قوانین مذهب زرتشت كه مقرر میداشت نور آفتاب نباید به آتش بتابد، شعله مقدس و مورد احترام دور از روشنایی خورشید و در زیر سایهبان قرار گرفت در این دوره ساختمان چهارطاقیها معمول و این فضاها كه چهار در داشتند و معمولاً در چهار جهت اصلی تعبیه میشدند بنام چهارطاقی معروف شدند. آتشكده های بزرگ معمولاً دارای دالانهای طواف نیز بودهاند و به هنگام نیایش آتش، پیروان آئین زرتشتی میتوانستند بدون نزدیك شدن به این عنصر مقدس آنرا طواف و مشاهده كنند.
از آتشكدههاى كشور، سه آتشكده محل ستایش مخصوص بود، كه در آنها سه آتش بزرگ قرار داشت یكى آذرفرنبغ آتش طبقه روحانى، دیگری آذرگشنسپ آتش طبقه سپاهیان و جنگاوران و آذربرزین مهر آتش طبقه كشاورزان.
چنان دید در خواب کآتش پرست سه آتش فروزان ببردی بدست
چو آذرگشسب و چو خرّاد و مهر فـروزان چـو بـهـرام و ناهید چهر
فردوسی
آذرگشنسپ یا آتش سلطنتى، در گنجك (شیز) واقع در آذربایجان بود؛ معنای تحتالفظی کلمه آذرگشنسب (آذر= آتش، گشن= نر، اسپ= اسب) آتش اسب نر میباشد. ويليامز جكسن گوید این آتشكده در جایى برپا بود، كه اكنون به خرابههاى تخت سلیمان معروف است و فاصله آن از ارومیه و همدان یكى است. پادشاهان ساسانى در ایام سختى به زیارت این معبد میشتافتند و زر و مال و ملك و غلام در آنجا نذر میكردند. وهرام پنجم سنگهاى قیمتى تاجى را، كه از خاقان و زنش گرفته بود به این آتشكده فرستاد. خسرو اول نیز نظیر این را عطا نمود. خسرو دوم نذر كرد، كه اگر موفق به مغلوب نمودن وهرام چوبین بشود، زینتهاى زر و هدیههاى سیم به آتشكده آذرگشنسپ بفرستد و به وعده خویش وفا كرد. در قرن دهم میلادى، مسعودی به عبارت ذیل ویرانههاى آن معبد را وصف میكند: امروز در آن شهر (شیز) آثار عجیبى از ابنیه و نقوش گوناگون هست، كه كرات سماوى و ماه و ستارگان و عوالم بر و بحر و اراضى مسكون و نباتات و حیوانات و سایر عجایب را نشان میدهد. شاهنشاهان، آتشكده در این شهر داشتند، كه در عهد همه سلسلههاى ایران مقدس و محترم بود. این آتشكده را آذرخوش میگفتند. آذر به زبان عجم آتش و خوش نیكو است.
شاهنشاهان ایران هنگام رسیدن به پادشاهى با كمال احترام پیاده به زیارت این معبد میرفتند و نذرها میكردند و هدیه و خواسته بسیار به آنجا میبردند:
وزان تخت شاه اندر آمد به اسب همیراند تا خان آذرگشسب
چـو از دور جـای پـرستش بـدید شد از آب دیده رخش ناپدید
فرود آمد از اسب برسم بدست به زمزم همیگفت و لب را ببست
فردوسی
پس پشت و پیش اندر آزادگان هـمی رفتـه تـا آذرابـادگـان
چو چشمش برآمد بذرگشسب پیاده شد از دور و بگذاشت اسب
ز دستـور پـاکیـزه برسم بجست دو رخ را به آب دو دیده بشست
بـه بـاژ انـدر آمـد بـه آتـشـکـده نـهـاده بـه درگـاه جـشـن سـده
فردوسی
و خلاصه اینکه آتشكده آذرگشنسب علامت اتحاد و یگانگى دین و دولت بود و نمونه (سمبل) دولت ساسانیان بهشمار میرفت، كه به واسطه اتحاد با دیانت قوت گرفت.
بديشان چنين گفت خسرو كه من پـر از بـيـمـم از شـاه وز انـجـمـن
اگر پيش آذرگشسب ايـن سـران بـيـايـنـد و ســوگـنـدهـای گـــران
خــورنـد و مـرا يـك سـر ايـمـن كنند كه پيمان من زان سپس نشكنند
فردوسی
این آتشكده كلاً آجری بوده و بخش مركزی این چهارطاقی مربع شكل، حدفاصل چهار جرز، 10×10 متر میباشد كه زمانی دارای سقفی گنبدی بوده است. دور این اتاق مركزی یك دالان امتداد پیدا میكند. ضخامت دیوارهای آجری این آتشكده حدود 4/5 متر میباشد و در پیرامون این بنا راهروهای بلند و باریك طاقداری به طول 16/5 متر ساخته شده و با گذشتن از ورودیهای طاقدار و عریض این راهروها به اطاق مركزی آتشكده میرسد. در ضمن ضخانت جرزهای چهارطاقی آتشكده هم حدود 3 متر است؛ بطور كلی ابعاد كامل اطاق مركزی آتشگاه با احتساب رواقهای پیرامون جرزهای چهارطاقی 21×21 متر میباشد.
با توجه به قداست و اهمیت آب در آئین زرتشت و در بین آریاییها، معابدی برای نیایش و ستایش آب احداث گردید كه معبد آناهیتا (الهه آب) یكی از مهمترین آنها بهشمار میآید. در ایران باستان آناهیتا فرشته و نگهبان آب و فراوانی، زیبایی و باروری است. آناهیته یعنی پاک و بیآلایش، این واژه در اوستا برای صفت فرشتگان و اشیاء، بسیار به کار رفته است، غالباً مهر و تشتر (تیر) و هوم و برسم و آب زور و فروغ و غیره به صفت آناهیته یعنی پاکی و بی آلایشی توصیف شدهاند. در آیین زردشتی نگهبانی عنصر آب با فرشته آناهیتا (ناهید) میباشد، یكی از یشتهای اوستا به نام آناهیتا به آبان یشت معروف است، آناهیتا تنها ایزدی است كه اهورامزدا به او پیشكش ارزانی میدارد. ایزدبانوی آناهیتا را میتوان ایزد پیش زرتشتی دانست؛ این فرشته در نزد ایرانیان قدیم دارای مقام بلند و ارجمندی میباشد.
بهنظر میرسد كه شاهان اولیه ساسانی هرگز از اجرای این فریضه دینی كه موجب رضایت خاطر اهورامزدا و جلب قلوب مردم میگردید غافل نبودهاند برای ایزد آناهیتا كه فرشته دودمان و پیروزی آنها محسوب میشد معابد و نیایشگاه ساختند و مقام آن را به درجه اهورامزدائی ارتقاء دادند. آثار و اسنادی از این ستایش بر روی پایه ستونهای مكشوفه شوش و همدان وجود دارد كه اردشیر (مؤسس سلسله ساسانی) میگوید «ایزدان مهر و آناهیتا مرا یاری كردند» و اضافه میكند «بشود كه اهورامزدا، آناهیتا و میترا مرا در پناه خود گرفته و از هر كینه و خصومتی حفظ كنند.»
معبد آناهیتای تخت سلیمان در ضلع شرقی چهار طاقی آتشكده آذرگشنسب قرار دارد؛ به لحاظ مشابهت سبك معماری، احتمالاً مكانی برای ستایش ایزدبانوی آب بوده است كه شامل یك محیط مربع شكل مركزی به ابعاد 19×19 متر میباشد که به واسطه دالانهای پیرامون و چهار اتاق مستطیل شكل در چهار جهت محصور شده است؛ فضای داخلی معبد با هشت جرز کار شده كه چهار جرز در مقابل چهار ورودی قرار گرفته تا مانع دید فضای داخلی معبد شود؛ برخی از قوس سردرهای این ورودیها سالم مانده و فقط ورودی غربی بعداً مسدود شده است.
مصالح بهکار رفته در قسمت تحتانی تالار E (معبد آناهیتا) شامل سنگهای پاکتراش میباشد که تا شروع پاکار قوسها ادامه مییابد و از این قسمت به بعد- یعنی سقف رواقهای پیرامون سالن مركزی- پوشش بهوسیله آجر چهارگوش با ملات گچ انجام شده که متأسفانه تمامی سقف بخش آجری فرو ریخته و فقط شواهدی از وجود پوشش آجری در این قسمتها به چشم میخورد.
یك مجرای ورودی آب که از دریاچه به داخل سالن مركزی معبد آناهیتا هدایت میشده احتمال داده میشود- در مواقع برگزاری مراسم- از دریچه زیر جرز میانی ضلع شرقی که كاملاً سالم باقی مانده به فضای معبد وارد میشده است.
نکته قابل توجهی که در معبد آناهیتا تخت سلیمان و بیشابور رعایت شده، عدم وجود پوشش برای سالن مرکزی این مکانهاست که شاید تقدس نذورات آسمانی و نزول باران پاک به داخل معبد یکی از دلایل این امر باشد. اما در راهروهای پیرامون پوشش سقف مشهود است. در نهایت در مجموعه میراث جهانی تخت سلیمان آب در مركز قرار گرفته و پرستش آناهیتا الهه آب در واقع ارتباط بسیار نزدیكی با آیین پرستش آتش داشته است.
- ایوان غربی معروف به ایوان خسرو
ایوان همانند دیگر آثار دوره ساسانی دارای پلان مربع مستطیل و از نظر طراحی كاملاً شبیه ایوان مدائن و در واقع همانند همان نقشه با ابعاد و حجم كوچكتری در مجاورت آتشكده آذرگشنسب ساخته شده است. این ایوان با عرض دهانه حدود 12 متر و عمق 27 متر و ارتفاع- باقی مانده سالمترین بخشی از دیوار ضلع شمالی- حدود 18/5 متر است؛ در مقابل، ابعاد ایوان مدائن با دهانه 26 متر، عمق 43 متر و ارتفاع 37 میباشد.
بخش زیرین دیوارهای جانبی تا ارتفاع 6 متری با سنگهای پاکتراش مخصوص دوره ساسانی احداث شده و از این قسمت به بعد مصالح آن از جنس آجر بوده كه متأسفانه بخش آجری آن به شدت صدمه دیده است و اكثر قسمتهای آن فرو ریخته، چنانكه در حال حاضر ارتفاع دیوار آجری باقی مانده بر روی بافت سنگی از 7 متر تا 2/5 متر متفاوت است.
هرتسفلد كه رساله بديعى در باب تخت طاقديس نگاشته، به نوشتههای يكى از مورخان رومى به نام كدرنوس اشاره كرده، كه او هم با استناد به يكى از كتب تئوفانس (نيمه دوم قرن هشتم ميلادى) روايت میکند. كدرنوس گويد: قيصر هرقل (هراکلیوس) پس از انهزام پرويز، در سال 624 وارد كاخ گنزك شد؛ بت خسرو را ديد، كه هيئتى هولناك داشت و تصوير پرويز را نيز مشاهده كرد كه در بالاى كاخ بر تخت قرار گرفته بود. اين تخت به كره بزرگى شباهت داشت، مانند آسمان و در پيرامون آن خورشيد و ماه و ستارگان بودند كه كفار آنها را میپرستند و تصوير رسولان پادشاه نيزدر اطراف آن بود كه هر يك عصايى در دست داشتند؛ در اين گنبد، به فرمان دشمن خدايعنى خسرو آلاتى تعبيه كرده بودند كه قطراتى چون باران فرو میريخت و آوايى رعدآسا به گوش میرسانید.
بزرگترين نفايس خسرو پرويز تخت طاقديس بود، يعنى تختى كه به شكل طاق است و ثعالبى آن را چنين وصف كرده است: اين سريرى بود از عاج و ساج كه صفائح و نردههاى آن از سيم و زر بود. 180 ذراع طول و 150 ذراع عرض داشت. روى پلههاى آن را با چوب سياه و آبنوس زركوب فرش كرده بودند. آستانه اين تخت از زر و لاجورد بود و صور فلكى، كواكب و بروج سماوى و هفت اقليم، صور پادشاهان و هيئتهاى آنان را در مجالس بزم و ايام رزم و هنگام شكار، بر آن نقش كرده بودند. در آن آلتى بود براى تعيين ساعات روز، چهار قالى از ديباى زربافته مرصع به مرواريد و ياقوت در آن تخت گسترده بودند، كه هر يك تناسب با يكى از فصول سال داشت. اما فردوسى وصف مشروحترى از طاقديس به نظم آورده است و گويد اين سريرى كهن بود، كه در عهد خسرو پرويز آن را از نو ساختند، و شرحى هم از كيفيات نجومى اين تخت بيان كرده است:
کـنــون داسـتـان گـوی در داسـتـان ازان یـک دل و یـک زبان راستـان
ز تـختـی کـه خوانی ورا طاق دیس کـه بـنـهاد پـرویز دراسپریس ...
شـمــار سـتــاره ده و دو و هـفــت همان ماه تابان ببرجی که رفت
چـه زو ایـسـتـاده چـه مـانـده بـجـا بـدیـدی بـه چشم سر اختـرگرا
ز شب نیز دیدی که چندی گذشت سپهر از بر خاک بر چنـد گشـت
... فردوسی
از روايات مورخان شرق و غرب، كه اسنادى مستقل از يكديگر محسوب میشوند، میتوان استنباط كرد، كه در آنجا صحنهاى از مجلس تاجگذارى شاهنشاه هم تعبيه كرده بودند و در پيرامون آن نقش بزرگان اشراف كشور در حال سلام ديده مىشده است و نيز سايبان گنبد مانند متحركى داشته كه بر آن سيارات هفتگانه و دوازده برج و اشكال مختلفه قمر را نقش كرده و آلتى تعبيه نموده بودند كه در اوقات معين باران مىباريده و بانگ رعد مىكرده است. اين ساعت عجيب در قصر شاهى گنزك، نزديك آتشكده شاهنشاهى آذرگشنسب، واقع بود، هرقل آن كاخ و ساعت و آتشكده را ويران كرد.
در زمان تجدید بنای كاخ در قرن 14 میلادی، حكام مغول بخشهای فرو ریخته ایوان را بهوسیله لاشه سنگ و ملات گچ بازسازی و برای آرایش نمای ورودی و داخلی آن از عناصر تزئینی چشمگیر و زیبا مانند طاقنماهای تزئینی، رسمی بندی، مقرنسهای گچی، انواع كاشیهای زرین فام ستاره چلیپا و نقاشیهای روی گچ استفاده میکنند كه نمونههایی از این تزئینات در كاوشهای باستانشناسی مجموعه بهدست آمده و در حال حاضر زینت بخش موزه ملی ایران میباشند.
هوا شناسی تخت سلیمان